English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8042 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
army aviator U خلبان نیروی زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
ground forces U نیروی زمینی
ground force U نیروی زمینی
land forces U نیروی زمینی
land force n U نیروی زمینی
army base U پایگاه نیروی زمینی
army base U پادگان نیروی زمینی
army reserve U احتیاط نیروی زمینی
army post office U پستخانه نیروی زمینی
army staff U ستاد نیروی زمینی
army corps U سپاههای نیروی زمینی
army depot U امادگاه نیروی زمینی
armies U ارتش نیروی زمینی
army U ارتش نیروی زمینی
army artillery U توپخانه نیروی زمینی
secretary of the army U وزیر نیروی زمینی
department of the army U وزارت نیروی زمینی
army management structure U سازمان مدیریت نیروی زمینی
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
land service U خدمت نظام در نیروی زمینی
army service area U منطقه سرویس نیروی زمینی
army post office U شعبه پستی نیروی زمینی
army program memorandum U لایحه برنامههای نیروی زمینی
master sergeant U استوار ارشد نیروی زمینی
army reserve U قسمت احتیاط نیروی زمینی
assistant secretary of the army U معاون وزیر نیروی زمینی
army training program U برنامه اموزش نیروی زمینی
army in the field U نیروی زمینی درصحنه عملیات
army aviation U هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army assault team U تیم هجومی نیروی زمینی
theater army U نیروی زمینی صحنه عملیات
army personnel system U سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
an system U سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
army airdefense command post U پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army troops U عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army national guard U گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army material program U برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army deposit fund U سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army training and evaluation program U برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
control line aircraft U نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
copilot U کمک خلبان خلبان دوم
ground liaison U گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock U فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
ground signals U سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
yams U سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yam U سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
pilotless U بی خلبان
aivatrix U خلبان زن
fly boy U خلبان
pilots U خلبان
pilot U خلبان
piloted U خلبان
aviator U خلبان
aeronaut U خلبان
aviators U خلبان
droning U هواپیمای بی خلبان
automatic pilot U خلبان اتوماتیک
drone U هواپیمای بی خلبان
drones U هواپیمای بی خلبان
beep U هواپیمای بی خلبان
beeped U هواپیمای بی خلبان
automatic pilots U خلبان اتوماتیک
droned U هواپیمای بی خلبان
cockpit canopy سایبان خلبان
beeping U هواپیمای بی خلبان
beeps U هواپیمای بی خلبان
cockpits U کابین خلبان
autopilot U خلبان اتوماتیک
cockpit U کابین خلبان
cockpit U اطاقک خلبان
cockpits U اطاقک خلبان
co-pilots U کمک خلبان
co-pilot U کمک خلبان
co pilot U کمک خلبان
compilot U کمک خلبان
flying officer U افسر خلبان
first pilot U خلبان اول
copilot U کمک خلبان
soloists U خلبان تک پرواز
nautical U خلبان کتاب
soloist U خلبان تک پرواز
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
aces U خلبان ماهر و متهور
ace U خلبان ماهر و متهور
army aviator U خلبان هوانیروز نیروزفر
pilot's trace U کالک دستی خلبان
cockpit U اطاقک خلبان درهواپیما
cockpits U اطاقک خلبان درهواپیما
sailplaner U خلبان هواپیمای بی موتور
fury U نوعی جت تک موتوره و تک خلبان
unattended U به طور خودکار بی خلبان
piloted U خلبان هواپیما راننده کشتی
pilot's trace U کالک راهنمای خلبان هواپیما
drone antisubmarine helicopter U هلی کوپتر بی خلبان ضدزیردریایی
pilot U خلبان هواپیما راننده کشتی
test pilots U خلبان ازمایش کننده هواپیما
test pilot U خلبان ازمایش کننده هواپیما
pilots U خلبان هواپیما راننده کشتی
kamikaze U خلبان ازجان گذشته ژاپنی
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
autopilot [A/P] U خلبان خودکار [حمل و نقل هوایی]
automatic pilot [A/P] U خلبان خودکار [حمل و نقل هوایی]
autopilot [A/P] U خلبان اتوماتیک [حمل و نقل هوایی]
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
automatic pilot [A/P] U خلبان اتوماتیک [حمل و نقل هوایی]
helicopter pilot U خلبان هلیکوپتر [شغل] [حمل و نقل هوایی]
helicopter pilot U خلبان چرخبال [شغل] [حمل و نقل هوایی]
sky surfer U هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
clamshell U کاناپه خلبان که از جلو یاعقب لولا شده
hand glider U هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
standing wave U موج نوساندار هوا که در اوج خلبان از ان استفاده میکند
decision altitude U ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
decision height U حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
astrodome U گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
wingman U خلبانی که خارج از فرمان دسته هوایی حرکت میکند خلبان جناحی
cartridge actuated device U وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
artificial horizon U یکی از الات اصلی کابین خلبان که وضعیت هواپیما را نسبت به افق نشان میدهد
wobble pump U پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
territorial U زمینی
landed a U زمینی
predial or prae U زمینی
earthly U زمینی
terrestrial U زمینی
tumbling U زمینی
agrarian U زمینی
terraneous U زمینی
terrene U زمینی
sublunary U زمینی
sublunar U زمینی
sub astral U زمینی
tellurian U زمینی
earth-bound U زمینی
subaerial U رو زمینی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
ground observer U دیدبان زمینی
earth nut U بادام زمینی
potato U سیب زمینی
ground position U موقعیت زمینی
peanuts U پسته زمینی
ground return U بازتاب زمینی
ground observation U دیدبانی زمینی
hypogean U زیر زمینی
peanut U بادام زمینی
hypogeous U زیر زمینی
hypogeal U زیر زمینی
potatoes U سیب زمینی
ground liaison U رابط زمینی
peanuts U بادام زمینی
ground nut U بادام زمینی
ground return U برگشت زمینی
ground speed U سرعت زمینی
floor lamp U اباژور زمینی
ground control U کنترل زمینی
ground waves U امواج زمینی
ground forces U نیروهای زمینی
ground wave U موج زمینی
peanut U پسته زمینی
army U نیرو زمینی
ground fire U تیر زمینی
groundling U گیاه زمینی
ground track U مسیر زمینی
ground surveillance U مراقبت زمینی
graze burst U ترکش زمینی
armies U نیرو زمینی
earthy U زمینی دنیوی
ground position U ایستگاه زمینی
terrestrial U وضعیت زمینی
ground circuit U مدار زمینی
ground surveillance U تجسس زمینی
antenna ground U انتن زمینی
Recent search history Forum search
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
1Rotating machinery absorbing real power in any of a number of operating quadrant combinations
0نیروی کارگری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com